هر کس باید به فکر خود باشد و راهى براى ارتباط با حضرت حجت ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ و فرج شخصى خویش پیدا کند، خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک. عده اى بوده اند که گویا حضرت غائب ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ در پیش آن ها حاضر و ظاهر بوده است، مثل این که با بى سیم با آن حضرت ارتباط داشتند و جواب از ناحیه او مى شنیدند!
مرحوم مقدّس اردبیلى و سیّد بحرالعلوم ـ رحمهمااللّه ـ که احتمال دروغ درباره آن ها نمى رود، عبارتِ "فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللّه!"؛ (لعنت خدا بر او باد!) را قبول ندارند و مى گویند: آن مربوط به بابیت و ادّعاى مهدویّت است.
با این که ارتباط و وصل با آن حضرت و فرج شخصى امر اختیارى ما است، به خلاف ظهور و فرج عمومى، با این حال چرا به این اهمیت نمى دهیم که چگونه با آن حضرت ارتباط برقرار کنیم و از این مطلب غافل هستیم، ولى به ظهور و دیدار عمومى آن حضرت اهمیت مى دهیم، و حال این که اگر براى فرج شخصى به اصلاح خود نپردازیم، بیم آن است که در ظهور آن حضرت از او فرار کنیم، چون راهى که مى رویم راه کسانى است که اَهَمّ و مهمّى قایل نیستند.
کار آفتاب اضائه(1) است هر چند پشت ابر باشد، حضرت صاحب ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ هم همین طور است، هر چند در پس پرده غیبت باشد! (2) چنان که حضرت رسول ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ فرموده است. چشم ما نمى بیند ولى عدّه اى بوده و هستند که مى بینند؛ و یا اگر نمى بینند، ارتباطى با آن حضرت دارند. یک نفر زیدى مذهب گفت:
"کُلُّ إِمامٍ لایُرى شَخْصُهُ لایُسَوّى خَرْدَلَةً."
هر امامى که جسم او دیده نشود، به اندازه ى یک خردل ارزش ندارد.
یک شخص سنّى هم در جواب او گفت: "شیعیان دوازده امامى مى گویند: امام، غایب است، ولى تو که زیدى هم هستى مى گویى: امامى را که نتوان دید، به اندازه یک خردل نمى ارزد، پس هر دوى شما بر باطلید!"
دیدیم کسانى را که مثل این که با حضرت مخابره داشتند، هر چه مى گفتند و مى خواستند همان مى شد. آن آقا در بیابان سه مرتبه گفت: یا امام زمان! وسیله اى بفرست، فورا وسیله و مرکبى براى سوار شدن او ظاهر شد!
آرى، آن حضرت این قدر به ما نزدیک و از حال ما با خبر است، ولى ما نمى بینیم و از او غافل و بى خبریم و مى پنداریم که دوریم! حیف که ما قدردان نعمت ولایت نیستیم!
با این که بر سر ما آتش مى ریزد و باید دعا کنیم تا بر طرف شود، ولى دعا نمى کنیم و حال دعا، سوختگى و آه که وقتى از قلب خارج مى شود، مانند تیر به هدف مى خورد، در ما نیست! بله، لقلقه زبان خیلى داریم!
نقل مى کنند: ولیعهدى همراه گروهى، نزد یکى از علماى تبریز رفته بود و در ضمن گفت و گو با او، گفته بود: که تیرى اختراع شده است که هدف را تا نیم فرسخ مى زند! آن آقا هم فرموده بود: من تیرى سراغ دارم که از این مسافت بیشتر هم، به هدف مى زند! گفتند: عجب، شما سراغ داشتید؟ کجا اختراع شده است؟ فرمود: آه مظلوم، بیش از این ها اصابت و اثر مى کند!
ولى ما با این که مظلوم هستیم، آه نداریم!
1. روشنى بخشى، نور افکنى.
2. ر.ک: الغیبة طوسى، ص 292؛ احتجاج، ج 2، ص 248؛ بحارالانوار، ج 52، ص 92؛ ج 53، ص 181 و...