سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/3/27
2:12 عصر

چرا غیبت صغرى ادامه نیافت؟

بدست منتظر در دسته غیبت صغری، غیبت کبیری، آیت الله العظمی صافى گلپایگانى، سرداب سام

 + بعضى مى‏پرسند به جه علت دوران غیبت صغرى پایان یافت؟ و اگر برنامه غیبت صغرى ادامه پیدا مى‏کرد و .امام در تمام اعصار غیبت نایب خاصى داشت که راتق و فاتق امور و راهنماى عموم باشد چه اشکالى داشت؟
آیت الله العظمی صافى گلپایگانى (مدظله العالی) در جلد سوم کتاب امامت و مهدویت، در پاسخ به این سوال گفته اند: برنامه روش و کار امام را خداوند متعال تعیین فرموده است و امام باید همان برنامه را اجرا نماید و بعد از آنکه اصل امامت ثابت شد، نسبت به برنامه کار امام پرسش از علت به عنوان ایراد و اشکال، بیحا و بى مورد است و حتى خود امام نیز جز تسلیم و تمکین و اجراى برنامه وظیفه و تکلیفى ندارد و پرسش از علت و سبب آن خلاف روش بندگى و مقام عبودیت خالص است و چنانچه در ضمن مقالات دیگر معلوم شده است، تمام پرسش‏ها و اشکالاتى که راجع به غیبت شده در یک ردیف و از یک قماش است و هیج یک ایراد اصولى و پرسشى نیست که اگر بى جواب بماند جایى را خراب کند.
و اگر پرسش براى مزید معرفت و بصیرت و روشن شدن امر باشد، جواب آن این است که بهتر است در اینجا دو پرسش مطرح کنیم.
پرسش نخست: چرا براى امام (ع) دو گونه غیبت معلوم شده و از همان اول غیبت کبرى آغاز نشد؟
پرسش دوم: پس از آنکه غیبت صغرى پیش آمد و نائبان خاص تعیین شدند، چرا دوران غیبت صغرى پایان یافت؟ و اگر همان برنامه غیبت صغرى ادامه مى‏یافت چه اشکالى داشت؟
پاسخ پرسش نخست:
1 - غیبت صغرى مقدمه غیبت کبرى و زمینه سازى براى آن بود. چون ابتداى غیبت بود و اذهان، انس به غیبت نداشت اگر چه در زمان حضرت امام على نقى و حضرت امام حسن عسکرى (ع) فى الجمله آن دو امام براى آماده کردن اذهان تلاش مى‏کردند مع ذلک غیبت تامه اگر دفعة و ناگهانى واقع مى‏گردید مورد استغراب و شگفتى بلکه استیحاش و استنکار و اسباب انحراف افکار مى‏شد و قبول قطع ارتباط با امام چناچه در غیبت کبرى واقع شد، براى اکثر مردم دشوار و ناراحت کننده بود.
لذا قریب هفتاد سال رابطه مردم با امام به وسیله نواب خاص حفظ شد و توسط آنان عرایض و مشکلات و مسائل خود را عرض مى‏کردند و جواب مى‏گرفتند و توقیعات به وسیله آن ها مى‏رسید و بسیارى هم به شرفیابى حضور نایل مى‏شدند تا در این مدت مردم آشنا و مأنوس شدند.
2 - این ارتباط توسط نواب خاص که منحصر به همان چهار نفر نواب معروف نبودند و همچنین تشرف جمعى در آن زمان به زیارت آن حضرت براى تثبیت ولادت و حیات آن حضرت مفید و لازم بود و اختفاى کامل که احدى از حال و ولادت آن حضرت مطلع نباشد آن هم در ابتداى امر موجب نقض غرض مى‏شد، لذا بسیارى از خواص هم در زمان حیات امام حسن عسکرى (ع) و هم در زمان غیبت به سعادت دیدار آن حضرت نائل شدند و با ظهور معجزات، ایمان آن ها استوار و محکم گردید.
پاسخ پرسش دوم:
1 - علت اینکه غیبت صغرى ادامه نیافت این بود که برنامه اصلى کار آن حضر غیبت کبرى بود و غیبت صغرى مقدمه ان بود و براى آماده کردن زمینه انجام شد.
2 - وقتى بنا باشد نایب خاص نافذ الحکم و صاحب قدرت ظاهرى نباشد و نتواند رسماً در کارها مداخله کند بلکه قدرت هاى ظاهرى به وسطه تمرکز توجهات در او با او معارضه و مزاحمت داشته باشند، شیادان و جاه طلبان هم ادعاى نیابت خاصه مى‏نمایند و اسباب تفرقه و گمراهى فراهم مى‏سازند چنانچه در همان مدت کوتاه غیبت صغرى دیده شد چه دعاوى باطلى آغاز گردید و این خود یک مفسده‏اى است که دفعش از حفظ مصلحت تعیین نایب خاص اهمیتش اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست، و خلاصه آنکه ادامه روش نیابت خاصه با صرف نظر از مصالحى که فقط در همان آغاز کار و ابتداى امر داشته با اینکه نواب مبسوط الید و نافذ الکلمه نباشند و تحت سیطره زمامداران وقت مأمور به تقیه باشند از نظر عقل مصلحت ملزمه‏اى ندارد بلکه از آن مفاسدى هم ظاهر مى‏گردید.

***
سرداب سامراى مشرفه
یکى از افترائات مغرضین و دشمنان شیعه و اعداى اهل بیت این است که مى‏گویند: شیعه معتقد است امام در سرداب غیبت کرده و در سرداب باقى است و از سرداب ظاهر خواهد شد و هر شب بعد از نماز مغرب بر در سرداب مى‏ایستند تا ستارگان نیک آشکار گردند سپس متفرق مى‏شوند تا شب بعد.
ما در تکذیب و رد این افترا محتاج به هیچ گونه توضیح نیستیم چیزى که عیان است چه حاجت به بیان است - همه مى‏دانند که اینگونه افترائات از امثال ابن خلدون و ابن حجر، جعل و بر اساس انگیزه دشمنى با شیعه و انحراف از اهل بیت، و تمایل به بنى امیه و دشمنان خاندان رسالت است. این نویسندگان و کسانى که بعد از آن ها آمدند تا زمان ما به جاى اینکه عقاید و آراى شیعه را از خود و از کتاب هایشان به دست آورند به جعل و افترا پرداخته یا جعلیات و افترائات پیشینیان خود را دست به دست گردانده و آن ها را ملاک و میزان تحقیق درباره عقاید شیعه و معرفت آراى آن ها قرار مى‏دهند و خود و دیگران را گمراه مى‏سازند.
خیلى عجیب و بسیار شگفت انگیز است که به یک امتى که هزاران نویسنده عالى قدر آن ها آراء و عقایدشان را صریحاً در تألیفات خود نگاشته‏اند، نسبتى داده شود که در هیچ عصرى احدى از آن ها، احتمال آن را هم نداده است.
در مورد امامت و اصول اعتقادى دیگر در کتاب هاى کلام و اعتقادات، عقاید شیعه و محفوظ و مضبوط است و در موضوع غیبت در کتابهایى که از عصر ائمه (ع) و بعد از آن تألیف شده همه خصوصیات آن مذکور شده و در هیچ کتاب و نوشته‏اى از این افتراء اثر و نشانه‏اى نیست.
احدى نگفته امام در سرداب سامراء مخفى است بلکه کتب و روایات شیعه و آن همه معجزات و کرامات که از آن حضرت و در غیبت صغرى و کبرى نقل شده و حکایات آنانکه به شرف درک حضورش در طول این دو غیبت مشرف شده‏اند همه، این نسب را تکذیب مى‏نمایند. بلى در سامرا مشرفه سردابى است که شیعه در آنجا به دعا و نماز و عبادت خدا و زیارت حضرت ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه - رفتار مى‏کنند نه براى اینکه امام در آنجا مختفى و پنهان است، یا کسى امام را مقیم در آنجا بداند، بلکه براى آنکه آن موضع معروف به سرداب و نواحى آن و حرم عسکریین منازل و مساکن شریفه و خانه‏ها و محل ولادت آن حضرت و بروز بعضى معجزات بوده است و تجدید خاطرات آن اعصار و یاد آن زمان ها که امام عصر و پدرش و جدش در آن بیوت شریف که از آن جمله همین دار معروف به سرداب است، خدا را پرستش مى‏کردند و محل آمد و شد شیعه و محبان اهل بیت بوده در همان مقامات و مواقف شریفه به مدلول:
«فى بیوت أذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو والاصال» (1)
«خانه‏هایى را خدا اجازه داده که آنجا رفعت یابد و در آنجا ذکر نام خدا شود و صبح و شام تسبیح و تنزیه ذات پاک او کنند».
مناسب است.
چنانچه منازل و مقامات دیگر نیز هست که مورد احترام شیعه است براى آنکه معلوم شده آن حضرت آن اماکن را مشرف به قدوم خود فرموده است (مانند مسجد جمکران قم) (2)

***
پی نوشت:
1) سوره نور، آیه 36.
2) ما در کتاب «منتخب الاثر» ص 371 و 372 و 373 نیز این موضوع را متعرض شده‏ایم و محدث نورى نیز در «کشف الاستار» و دیگران هم متعرض شده‏اند.

87/9/2
7:52 صبح

آیا به راستی امام زمان با شمشیر زمین را پر از عدل و داد می کند؟

بدست منتظر در دسته امام زمان، عدل و داد، قیام، ظهور

 

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) در ابتدا با دعوت به اسلام قیام خود را آغاز می کند و مراد از شمیشر، نفس این سلاح سرد نیست بلکه مراد مأموریت امام به جهاد در مقابل سرکشان و ظالمان است و امام از سلاح های متعارف زمان قیامشان استفاده خواهند کرد.

امام زمان (ع) مانند پیامبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله برای هدایت و راهنمایی مردم، نخست اعلان دعوت عمومی می‏کند و در آغاز ظهورش، مردم را از پیام انقلاب خود آگاهی داده و اتمام حجّت می‏کند، در این میان عده‏ای دعوتش را می‏پذیرند و راه سعادت، پیش می‏گیرند و عده‏ای به مخالفت برمی‏خیزند که امام زمان (ع)در برابر این ها قیام مسلحانه می‏کند. چنانکه امام جواد (ع) فرموده است وقتی 313 نفر یاران خاص حضرت قائم (ع) به خدمتش در مکه رسیدند، حضرت، دعوتش را به جهانیان آشکار می‏سازد، و وقتی که این تعداد به ده هزار نفر رسید، به اذن خدا قیام مسلّحانه می‏کند و خروج می‏کند.[2] برنامه قیام حضرت مهدی (ع) همانند برنامه قیام همه پیامبران الهی خواهد بود، یعنی بر اساس اسباب و وسایل عادی و طبیعی برنامه‏های خود را اجرا می‏کند و هیچ گاه از راه اعجاز وارد نمی‏شود، بلکه معجزات جنبه استثنائی دارند، که در موارد نادر از آن استفاده می‏کند درباره سلاح سرد که در بعضی از روایات هم به شمشیر معنا شده است، باید گفت که ظاهراً مقصود از خروج با شمشیر، مأموریت به جهاد، و توسّل به اسلحه برای اعتلای کلمه حق است، و این که با هیچ یک از کفّار به مصالحه نمی‏نشیند، زیرا "شمشیر" همیشه کنایه از قدرت و نیروی نظامی بوده و هست، همان گونه که "قلم" کنایه از علم و فرهنگ است، و نیز از قدیم معروف بوده که کشور با دو چیز اداره می‏شود: قلم و شمشیر.[3]

منظور از قیام با شمشیر، همان اتّکای به قدرت است، تا مردم نپندارند که این مصلح بزرگ، فقط به شکل یک معلّم یا یک واعظ، عمل می‏کند، بلکه او یک رهبر مقتدر الهی است که امان را از ستمگران و منافقان می‏گیرد. بنابراین اجرای طرح حکومت حقّ و عدالت در سطح جهانی نیز باید با استفاده از وسایل مادی و معنوی لازم (به جز در موارد استثنایی) تحقق پذیرد. به تعبیری دیگر، آن حضرت و یارانش با هر اسلحه‏ای که لازم باشد، در مقابل کفّار و ستمگران می‏ایستند، و از هر گونه اسلحه‏ای در آن زمان متداول بوده و مورد نیاز باشد، استفاده می‏کنند. به امید آن روزی که قدرت اسلام، همه جا را فراگیرد و روزی که چشم همه به دیدار جمال دل‏آرای آن محبوب، روشن گردد.

منابع برای مطالعه بیشتر:

1. انقلاب جهانی مهدی (ع)، استاد مکارم شیرازی، ناشر: هدف؛ قم ، 1372ش چاپ اول

2. اسرارالعقائد ج2، میرزا ابوطالب شیرازی، ناشر: دارالکتب الاسلامیه ، 1324ش، چاپ پنجم.

3. پاسخ به ده پرسش، آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی، ناشر: اندیشه، قم 1357ش چاپ اول.

پینوشت:

[2] . علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 52، ص 283، ناشر: مؤسسه الوفاء، چاپ بیروت.

[3] . رجالی تهرانی، علی رضا، یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (ع)، انتشارات نبوع، چاپ سوم، ص 218.


87/8/12
3:43 عصر

کار آفتاب روشنى بخشى است هر چند در پشت ابر باشد!

بدست منتظر در دسته و اینک آغاز...

 

 

 

 هر کس باید به فکر خود باشد و راهى براى ارتباط با حضرت حجت ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ و فرج شخصى خویش پیدا کند، خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک. عده اى بوده اند که گویا حضرت غائب ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ در پیش آن ها حاضر و ظاهر بوده است، مثل این که با بى سیم با آن حضرت ارتباط داشتند و جواب از ناحیه او مى شنیدند!

مرحوم مقدّس اردبیلى و سیّد بحرالعلوم ـ رحمهمااللّه ـ که احتمال دروغ درباره آن ها نمى رود، عبارتِ "فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللّه!"؛ (لعنت خدا بر او باد!) را قبول ندارند و مى گویند: آن مربوط به بابیت و ادّعاى مهدویّت است.

با این که ارتباط و وصل با آن حضرت و فرج شخصى امر اختیارى ما است، به خلاف ظهور و فرج عمومى، با این حال چرا به این اهمیت نمى دهیم که چگونه با آن حضرت ارتباط برقرار کنیم و از این مطلب غافل هستیم، ولى به ظهور و دیدار عمومى آن حضرت اهمیت مى دهیم، و حال این که اگر براى فرج شخصى به اصلاح خود نپردازیم، بیم آن است که در ظهور آن حضرت از او فرار کنیم، چون راهى که مى رویم راه کسانى است که اَهَمّ و مهمّى قایل نیستند.

کار آفتاب اضائه(1) است هر چند پشت ابر باشد، حضرت صاحب ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ هم همین طور است، هر چند در پس پرده غیبت باشد! (2) چنان که حضرت رسول ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ فرموده است. چشم ما نمى بیند ولى عدّه اى بوده و هستند که مى بینند؛ و یا اگر نمى بینند، ارتباطى با آن حضرت دارند. یک نفر زیدى مذهب گفت:

"کُلُّ إِمامٍ لایُرى شَخْصُهُ لایُسَوّى خَرْدَلَةً."

هر امامى که جسم او دیده نشود، به اندازه ى یک خردل ارزش ندارد.

یک شخص سنّى هم در جواب او گفت: "شیعیان دوازده امامى مى گویند: امام، غایب است، ولى تو که زیدى هم هستى مى گویى: امامى را که نتوان دید، به اندازه یک خردل نمى ارزد، پس هر دوى شما بر باطلید!"

دیدیم کسانى را که مثل این که با حضرت مخابره داشتند، هر چه مى گفتند و مى خواستند همان مى شد. آن آقا در بیابان سه مرتبه گفت: یا امام زمان! وسیله اى بفرست، فورا وسیله و مرکبى براى سوار شدن او ظاهر شد!

آرى، آن حضرت این قدر به ما نزدیک و از حال ما با خبر است، ولى ما نمى بینیم و از او غافل و بى خبریم و مى پنداریم که دوریم! حیف که ما قدردان نعمت ولایت نیستیم!

با این که بر سر ما آتش مى ریزد و باید دعا کنیم تا بر طرف شود، ولى دعا نمى کنیم و حال دعا، سوختگى و آه که وقتى از قلب خارج مى شود، مانند تیر به هدف مى خورد، در ما نیست! بله، لقلقه زبان خیلى داریم!

نقل مى کنند: ولیعهدى همراه گروهى، نزد یکى از علماى تبریز رفته بود و در ضمن گفت و گو با او، گفته بود: که تیرى اختراع شده است که هدف را تا نیم فرسخ مى زند! آن آقا هم فرموده بود: من تیرى سراغ دارم که از این مسافت بیشتر هم، به هدف مى زند! گفتند: عجب، شما سراغ داشتید؟ کجا اختراع شده است؟ فرمود: آه مظلوم، بیش از این ها اصابت و اثر مى کند!

ولى ما با این که مظلوم هستیم، آه نداریم!

1. روشنى بخشى، نور افکنى.

2. ر.ک: الغیبة طوسى، ص 292؛ احتجاج، ج 2، ص 248؛ بحارالانوار، ج 52، ص 92؛ ج 53، ص 181 و...